محمدجواد نجفی

از دانشنامه‌ی اسلامی

آیت الله حاج شیخ محمدجواد نجفی (۱۲۷۸ - ۱۳۵۸ ش)، از فقها و علمای ربانى شیعه معاصر و از شاگردان سید محمدکاظم یزدى و سید ابوالحسن اصفهانى بود. این عالم صاحب کرامات، از طرف آیت الله بروجردى به ابرقوی یزد عزیمت نمود و در آنجا به تبلیغ دین، اقامه نماز جماعت و تشکیل مجالس درس و روضه پرداخت.

نام کامل محمدجواد شریف نژاد نجفی
زادروز ۱۲۷۸ شمسی
زادگاه نجف
وفات ۱۳۵۸ شمسی
مدفن قم - قبرستان بقیع
اساتید

سید محمدکاظم یزدى، سید ابوالحسن اصفهانى، سید عبدالهادى شیرازى، سید محسن حکیم، سید حسین بروجردى،...



ولادت و خاندان

محمدجواد شریف نژاد نجفی حدود سال ۱۲۷۸ شمسى در نجف اشرف متولد شد. پدرش - مرحوم شیخ على محمد - از روضه خوان هاى نجف اشرف بوده و سال ها قبل از یزد به نجف مهاجرت کرده است.

مادر ایشان - بانو سلطان بیگم - علویه باکرامتى بوده که با آیت الله سید محمدکاظم یزدى نسبت داشته و آن مرجع بزرگ به کرامت و بزرگوارى اش اذعان داشته و آن بانو مشمول عنایات ایشان بوده است.

فعالیت‌های علمی

شیخ محمدجواد شریف نژاد، از تولد تا حدود سال ۱۳۲۶ شمسى، در نجف اشرف و کربلاى معلا، براى نیل به کمالات اخلاقى و علمى تلاش نمود.

حضور در پاى درس بزرگانى همچون آیات عظام: سید محمدکاظم یزدى و سید ابوالحسن اصفهانى و پس از ورود به کربلا استفاده از محضر آیت الله حاج آقا حسین قمى، همچنین اجازه اجتهاد و اخذ وجوهات از همین بزرگواران و بزرگانى دیگر همچون آیات عظام: سید عبدالهادى شیرازى، سید محسن حکیم و سید حسین بروجردى، دستاورد این دوره از عمر مرحوم حاج شیخ محمدجواد است.

حاج شیخ محمدجواد، مورد توجه آیات عظام: سید محمدکاظم یزدى و سید ابوالحسن اصفهانى و حاج آقا حسین قمى - در برهه هاى مختلف زمانى - بوده است. چنان که آیت الله سید ابوالحسن اصفهانى، پس از رحلت آیت الله سید محمدکاظم یزدى از حاج شیخ محمدجواد خواستند که ایشان به سامرا برود و در مدرسه اى که متعلق به مرحوم حاج سید محمدکاظم یزدى بوده است، تدریس نماید.

تشکیل حوزه درسى در مدرسه هندى و تربیت شاگردان دیگر، دستاورد ارزشمند دوران تحصیلی او مى باشد.

شیخ محمدجواد نجفی دو سه تألیف داشته و مرحوم حجت الاسلام سید على محمد وزیرى - از روحانیون برجسته یزد - چون از تألیفات حاج شیخ محمدجواد باخبر شد، چاپ آنها را به ایشان پیشنهاد کرد. آن مرحوم هم قول داد که پس از اصلاحات لازم، نوشته هاى خود را براى چاپ تحویل مرحوم وزیرى بدهد. در این فاصله شخصى روحانى که عرب زبان بوده و هویت او هرگز معلوم نگردید، کتاب ها را به بهانه چاپ و یا احتمالاً تحویل به مرحوم وزیرى، از ایشان گرفت، اما پس از آن، نه از او خبرى شد و نه از کتابها!

فعالیت‌های اجتماعی

حاج شیخ محمدجواد، ۳۲ الى ۳۳ سال پایانى عمر خود، یعنى از سال هاى ۱۳۲۵ یا ۱۳۲۶ لغایت ۱۳۵۸ شمسى، از طرف آیت الله بروجردى به ابرقوی یزد عزیمت نمود و در این خطه به تبلیغ دین، اقامه نماز جماعت و تشکیل مجالس درس و روضه پرداخت.

تقید به نماز جماعت و حضور در مجلس روضه:

هیچ عاملى نمى توانست از حضور ایشان براى اقامه جماعت و شرکت در مجلس روضه جلوگیرى کند. گاه مى شد به خاطر بارش شدید برف و باران و کهولت سن کمتر کسى احتمال مى داد که آن مرحوم براى نماز و یا خواندن روضه حاضر شود، حتى راننده اى که ایشان را در این برنامه ها تبرعاً خدمت مى کرد، دنبال ایشان نمى رفت، اما پس از دقایقى دیده مى شد که آن مرحوم شخصاً براى اقامه جماعت و یا برگزارى مجلس روضه حضور یافته است.

دعا برای نزول باران:

در سالی که ابرقو از نزولات آسمانى محروم بود، عده اى از اهالى عموماً از دامداران و کشاورزان، خدمت حاج شیخ محمدجواد رسیدند، و پس از شرح این که دام ها و محصولاتشان تلف شده اند، از ایشان طلب دعاى باران کردند. آن مرحوم ابتدا گفت: «مصلحت خدا چنین است.» از آن جا که این عده در خواسته خود پافشارى کردند، حاج شیخ محمدجواد فرمود: «به مردم بگویید فردا صبح بعد از نماز در مسجد جامع براى دعا حاضر شوند». ماه مبارک رمضان بود و ایشان پس از نماز صبح نیم ساعتى منبرى رفت. ایشان پس از بیان این جمله که: «ما را نمى رسد بخواهیم در خصوص مشیت الهى بگوییم و خواست خدا هر چه باشد همان است»، از مردم خواستند یک صلوات بفرستند. سپس ایشان با توجهى خاص گفت: «خداوندا! گناهانى که باعث شده اند تا از بارندگى و رحمت تو محروم شویم، عفو فرما». پس از آن گفتند: «عجالتاً، امروز هم کشاورزان به صحرا نروند». ایشان به همین یک جمله اکتفا کرد، منبر به پایان رسید و از منبر پایین آمد. همهمه اى در میان مردم شروع شد مبنى بر این که این چه دعایى بود؟ مگر قرار است با همین جمله مختصر باران ببارد؟! دقایقى گذشت و جمعیت متفرق شدند. هوا که روشن شد، ابرى تیره آسمان را پوشاند و نم نم باران آغاز گردید و کم کم بارش باران شدت گرفت! این بارندگى در همان یک روز تمام نشد، بلکه تا زمان درو گندم (حدود تیرماه سال بعد) به صورت پى در پى ادامه یافت.

کرامات شیخ:

برخى از کرامات حاج شیخ محمدجواد، به شفاى بیمارانى مربوط مى شود که از ایشان التماس دعا داشتند، یا نباتى که از روضه ایشان متبرک شده بود، مى خوردند. این مطلب تا حدى به صورت رویه درآمده بود؛ یکى از ارادتمندان ایشان مى گوید: «حتى اگر حیوانات ما هم مریض مى شدند، با استفاده از همین تکه نبات ها بهبودى مى یافتند!».

ویژگی‌های اخلاقی

آن چه مردم در وجود این عالم پارسا مى دیدند، تقوا و پرهیزکارى بود و دورى از زر و زیور دنیا؛ عشق و محبت به ثقلین یعنى قرآن و عترت علیهم السلام بود و بخشش و سخاوت؛ برخوردهاى بزرگوارانه بود و آزادگى و وارستگى.

علاقه فراوان به ائمه علیهم السلام:

محبت و علاقه حاج شیخ محمدجواد به ائمه معصومین علیهم السلام - خصوصاً امام على علیه السلام - فراوان بود. خمیرمایه و صفاى منبر حاج شیخ محمدجواد، مطالبى بود که از عمق وجود، در باب فضایل ائمه علیهم السلام و مصایب آن بزرگواران بر زبان مى آورد. ارادت و علاقه آن مرحوم نسبت به عزادارى سالار شهیدان - حضرت امام حسین علیه السلام - به حدى بود که با وجود سن بالا، پیشاپیش عزاداران و با پاى برهنه راه مى رفت.

احترام به سادات:

علاقه مرحوم حاج شیخ محمدجواد به سادات، به حدى بود که هرگاه ذریه حضرت فاطمه سلام الله علیها را مى دید، به عنوان احترام، با تمام قامت از جا برمى خاست!

توجه به مستحبات:

آن چه از حاج شیخ محمدجواد ملاحظه مى گردید، علاوه بر اداى واجبات و ترک محرمات، اهتمام فراوان ایشان به انجام مستحبات و ترک مکروهات بود. وی به غسل جمعه اهتمام ویژه داشت. ضمناً این روایت را متذکر مى شد که: «هر کس به غسل جمعه مقید باشد، بدنش از پوسیدن در امان خواهد ماند».

تلاوت قرآن:

ایشان مقید بود که روزانه در چند نوبت قرآن بخواند: صبح زود، حوالى ساعت ۱۰ صبح و نیم ساعت مانده به غروب آفتاب. همچنین به سوره طه توجه بیشترى داشت، به طورى که هر روز این سوره مبارکه را تلاوت مى نمود، دلیل آن را این مطلب عنوان مى کرد که سوره «طه»، سوره «ولایت» است. همچنین مقید بود در منبرها دو سوره فجر و سوره مزمل را تلاوت نماید.

زیارت عاشورا:

حاج شیخ محمدجواد به خواندن زیارت «زیارت عاشورا» تقید خاصى داشت. هیچ روزى نبود که این زیارت را نخواند. استمرار این توفیق باعث شد تا ایشان لحظاتى پس از زمزمه این زیارت، جان به جان آفرین تسلیم کند.

پرهیز از غیبت:

ایشان هرگز اجازه نمى داد کسى در حضورش از دیگرى بدگویى و غیبت کند. معمولاً اگر با چنین صحنه اى مواجه مى شد، مى گفت: «ایشان حضور ندارند، صحبتشان را نکنید!».

احتیاط در اخذ وجوهات:

با وجود این که، ایشان از مراجع بزرگى همچون حضرات آیات: سید ابوالحسن اصفهانى و سید حسین بروجردى اجازه اخذ وجوهات داشت، در عین حال هرگاه کسى به منظور حساب و کتاب وجوهات، خدمت ایشان مى رسید، با استقبال آن مرحوم مواجه نمى شد. حتى نسبت به درخواست برخى افراد که مى دانست مراجعه آنها براى حساب و کتاب، جهت رسیدن به مقاصد خاصى است، پاسخ منفى مى داد.

بخشش فراوان:

اگر چه ایشان از لحاظ خوراک به حد ضرورت اکتفا مى کرد، اما در بذل و بخشش به کم قانع نبود. چیزهایى که نذر ایشان مى شد و یا برخى از اهالى خدمت ایشان مى بردند، دیرى نمى گذشت که به مستمندان و نیازمندان مى بخشید.

ساده زیستى:

با این که وضع عمومى مردم در آن سال ها در حد نسبتاً خوبى بود، نذرهایى هم براى ایشان مى شد و برنامه هاى آن مرحوم نیز به گونه اى بود که بتواند یک زندگى خوب براى خود فراهم کند؛ اما زندگى ایشان پایین تر از حد متوسط بود. وسایل موجود در اتاق مهمانخانه ایشان عمدتاً یک تکه گلیم بود و یک منقل آتش و یک عدد پنکه. اصولاً آن مرحوم کسى نبود که در پى جمع آورى ثروت دنیا باشد و اگر چیزى هم به او مى رسید، به مستمندان و نیازمندان مى بخشید.

پرهیز از همنشینی با مال اندوزان:

از دیگر ویژگى هاى بارز حاج شیخ محمدجواد، پرهیز از مجالست با ثروتمندان و کسانى بود که احتمال مى داد بخواهند از وجهه یا دست خط ایشان به نوعى استفاده کنند. بر عکس، دعوت مردم معمولى را قبول مى کرد. این ویژگى به ایشان شجاعتى داده بود که در مواقع حساس، بروز چشمگیرى پیدا مى کرد. ایشان اگر احتمال مى داد ملک یا زمینى مثلاً وقف مسجد است، از این که ساختمانى در آن بنا شود، هر چند عمومى، ممانعت مى کرد و تذکر مى داد.

وفات

مرحوم حاج شیخ محمدجواد نجفی، در سال ۱۳۵۸ شمسى، پس از سفر زیارتی به مشهد مقدس، در تهران دار فانی را وداع گفت و پیکر مطهرش پس از انتقال به قم، در قبرستان بقیع این شهر در مسیر جمکران به خاک سپرده شد.

منابع